اطلاعیه

Collapse
هیچ اطلاعیه ای هنوز ایجاد نشده است .

با کتاب های خوب آشنا شوید

Collapse
این تاپیک بسته شده است
X
این تاپیک مهم علامت‌گذاری شده است.
X
X
 
  • فیلتر
  • زمان
  • نمایش
پاک کردن همه
new posts

  • با کتاب های خوب آشنا شوید

    دوستان عزیز

    به امید خدا ، هر هفته چند کتاب خوب و داستان کوتاه رو معرفی خواهیم کرد . هر معرفی شامل:

    عنوان کتاب
    نویسنده / مترجم و ناشر
    چند پاراگراف از متن کتاب و یا نقد کتاب

    خواهد بود تا پیش از دانلود با کتاب آشنایی مختصری پیدا کنید.
    درصوتیکه پیشنهاد و یا درخواستی دارید لطفا ازطریق بخش درخواست کتاب ارسال فرمایید:

    درخواست کتاب - انجمن تخصصی آیفون
    http://www.i-phone.ir/forums/thread31135-5.html

    امید که مفید واقع بشه.
    ویرایش توسط Nejatian : https://i-phone.ir/forums/member/50786-nejatian در ساعت 05-03-2012, 04:03 PM

  • #2
    عنوان: چرخدنده
    نویسنده : ژان پل سارتر
    مترجم :روشنک داریوش


    خلاصه کتاب:
    این کتاب روایتی است از عشق و سیاست با چاشنی فلسفه .

    روایتی از محاکمه مردی در دادگاه با نام ژان آگرا که از کودکی به خوبی طعم فقر ، زور و خشونت را چشیده و همین مرد در بزرگسالی لیدر شورشیانی می شود که علیه حکومت نائب السلطنتی شوریده اند و انقلاب کرده اند . اما همین انقلابی که قرار بود منادی آسایش و آرامش مردم باشد و مردی که از میان همین مردمان رنج کشیده که اکثراً از طبقه کارگرند به عنوان رهبر انتخاب شده است ، خود به همان مسیر خشونت و زور باز می گردد . به طوریکه مردمان را تبعید می کند ، مخالفان را می کشد ، شورش ها را سرکوب می کند و روستاها را به آتش می کشد . اما او همه اینها را به خاطر حفظ همین انقلاب مردمی انجام می دهد . او مجبور است به این چنین عمل کردن " امیدوار بودم که فقط در مقابل دشمن متوسل به زور شوم . بعد فهمیدم که داخل چرخدنده ای گیر کرده ام و از اینکه گاهی برای نجات آرمان مجبور به قربانی کردن بی گناهان می شوم [گریزی نبود] " . اما ژان در عین حال از اعمال زور و خشونت هم بیزار است و عمیقاً می خواهد که پاک بماند و آرزو می کند که ای کاش هیچ وقت دستهایش آلوده نمی شدند "خدای من ! مگر من چه گناهی کرده ام که به اعمال زور محکوم شده ام ؟"

    چرخدنده ماهیت کثیف و شوم سیاست را به خوبی بیان می کند . سیاستی که مردان پاک آن ، کسانی که می خواهند دستهایشان آلوده نشود (مثل لوسین در این داستان) در درون سیستم زور و تزویر و جنایت نیست و نابود می شوند چرا که از فرط لطافت تاب تحمل پره های تیز چرخدندۀ سیاست را ندارند ( و البته در مقیاس بزرگتر چرخدندۀ این دنیای پر از زور و تزویر و جنایت و خشونت) سیاستی که یا باید در آن وارد نشد و یا اگر وارد می شوی باید آلوده شدن دستانت را بپذیری ...



    لینک دانلود epub:
    charkhdandeh.epub - 4shared.com - online file sharing and storage - download

    لینک دانلود PDF:
    http://www.4shared.com/office/R8Em39...rkhdandeh.html
    ویرایش توسط Nejatian : https://i-phone.ir/forums/member/50786-nejatian در ساعت 02-03-2012, 10:09 PM

    نظر


    • #3
      عنوان : سمفمونی مردگان
      نویسنده: عباس معروفی
      ناشر:ققنوس


      برنده جایزه سال 2001 ( بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سورکامپ)
      خلاصه کتاب:
      " ساعت آقای درستکار بیش از سی سال است که از کار افتاده؛ در ساعت پنج و نیم بعداز ظهر تیر ماه سال 1325. ساعت سر در کلیسا سالها پیش از کار افتاده بود و ساعت اورهان را مردی با خود برده است؛ اما زمان همچنان میگردد و ویرانی به بار میآورد. سمفونی مردگان، رمان بسیار ستوده شده عباس معروفی، حکایت شوربختی مردمانی است که مرگی مدام را بر دوش میکشند و در جنون ادامه مییابند، در وصف این رمان بسیار نوشته اند و بسیار خواهند نوشت؛ و با این همه پرسش برخاسته از این متن تا همیشه برپاست؛ پرسشی که پاسخ در خلوت تک تک مخاطبان را میطلبد: کدام یک از ما آیدینی پیش رو نداشته است، روح هنرمندی که به کسوت سوجی دیوانه اش درآورده ایم، به قتلگاهش برده ایم و با این همه او را جسته ایم و تنها و تنها در ذهن او زنده مانده ایم. کدام یک از ما؟ "



      لینک دانلودePub
      Samphony.epub - 4shared.com - online file sharing and storage - download

      لینک دانلود PDF:
      http://www.4shared.com/office/s9RcqHEc/Samphony.html
      ویرایش توسط Nejatian : https://i-phone.ir/forums/member/50786-nejatian در ساعت 02-03-2012, 10:10 PM

      نظر


      • #4
        عنوان کتاب: شاهزاده کوچولو
        نویسنده: آنتوان دو سنت اگزوپری
        مترجم: احمد شاملو

        خلاصه کتاب:
        «دوسنت اگزوپری این کتاب را در سال 1943 یعنی یک سال قبل از مرگش و در بحبوحه جنگ جهانی دوم، آن زمان که در آمریکا حضور داشت نوشت؛ شاید خود او هم باور نمیکرد که روزی کتاب کوچکی که نوشته بعد از انجیل کتاب مقدس مسیحیان به عنوان پرخواننده ترین کتاب جهان شناخته شود.»

        در ۱۹۴۳ شاهکار سنت*اگزوپری به نام "شازده کوچولو" Le Petit Prince انتشار یافت که حوادث شگفت*آنگیز آن با نکته*های دقیق و عمیق روانی همراه است. شازده کوچولو یکی از مهم*ترین آثار اگزوپری به شمار می*رود که در قرن اخیر سوّمین کتاب پرخواننده جهان است. این اثر از حادثه*ای واقعی مایه گرفته که در دل شنهای صحرای موریتانی برای سنت اگزوپری روی داده است. خرابی دستگاه هواپیما خلبان را به فرود اجباری در دل آفریقا وامی*دارد و از میان هزاران ساکن منطقه؛ پسربچه*ای با رفتار عجیب و غیرعادی خود جلب توجه می*کند. پسربچه*ای که اصلاً به مردم اطراف خود شباهت ندارد و پرسشهایی را مطرح می*کند که خود موضوع داستان قرار می*گیرد. شازده کوچولو از کتابهای کم*نظیر برای کودکان و شاهکاری جاویدان است که در آن تصویرهای ذهنی با عمق فلسفی آمیخته است. او این کتاب را در سال ۱۹۴۰ در نیویورک نوشته است. او در این اثر خیال انگیز و زیبایش که فلسفه دوست داشتن و عواطف انسانی در خلال سطرهای آن به ساده*ترین و در عین حال ژرفترین شکل تجزیه و تحلیل شده و نویسنده در سرتاسر کتاب کسانی را که با غوطه ور شدن و دلبستن به مادّیات و پایبند بودن به تعصّبها و خودخواهیها و اندیشه*های خرافی بیجا از راستی و پاکی و خوی انسانی به دور افتاده اند، زیر نام آدم بزرگها به باد مسخره گرفته است.
        داستان "شازده کوچولو" نوشته اگزوپری توسط چند تن از مترجمان توانای فارسی از جمله محمد قاضی، ابوالحسن نجفی و احمد شاملو به فارسی برگردانده شده و بارها تجدید چاپ شده است.



        لینک دانلود PDF:
        Shazdeh_Kocholou.pdf - 4shared.com - document sharing - download

        لینک دانلود کتاب صوتی با صدای استاد شاملو:

        http://www.mediafire.com/?tj2s0oehnvn
        ویرایش توسط Nejatian : https://i-phone.ir/forums/member/50786-nejatian در ساعت 10-03-2012, 10:56 PM

        نظر


        • #5
          عنوان : عشق سالهای وبا
          نویسنده : گابریل گارسیا مارکز
          مترجم: کیومرث پارسای


          خلاصه کتاب:
          اجتناب ناپذیر بود . رایحه تلخ بادام ، به طور ناخواسته عشق نافرجام را در خاطرش زنده می کرد . دکتر خوونال اوربینو ، بلافاصله پس از ورود به خانه تاریک که هوایی مرطوب و سنگین داشت ، متوجه این امر شد .
          از او خواسته بودند در اسرع وقت خود را به آنجا برساند و تحقیقات لازم را در مورد یک قتل ، رویدادی که رو به رو شدن با آن در حرفه او عادی شده بود ، به عمل بیاورد . خرمیاد سنت آمور، از مهاجران آندو در زمره مجروحان جنگ بود . هر چند به شغل عکاسی آن هم در زمینه کودکان اشتغال داشت ، ولی حریف همیشگی دکتر در بازی شطرنج به حساب می آمد . ظاهراً مرگ او بر اثر استنشاق بخار سیانید صورت گرفته بود و شاید به این ترتیب از رنج یادآوری خاطرات گذشته ، رهایی می یافت .
          اغلب رويدادهايي كه در اين كتاب و ساير آثار ماركز شكل ميگيرد ، به گونه اي است كه خواننده هرگز انتظار ندارد. با اين حال نويسنده از چنين توانايي يگانه اي سوء استفاده نمي كند و به جاي دراز نويسي و پر كردن صفحات ، خيلي زود از آنها مي گذرد و ماجراهاي تازه اي را شرح مي دهد كه شگفتي حاصل از آنها كمتر از بهت وقايع پيشين نيست.



          لینک دانلود ePub:
          http://www.4shared.com/file/ed9tEQhF...haye-vaba.html

          لینک دانلود PDF:
          eshgh_salhay_vba.pdf - 4shared.com - document sharing - download - Ramin
          ویرایش توسط Nejatian : https://i-phone.ir/forums/member/50786-nejatian در ساعت 05-03-2012, 04:09 PM

          نظر


          • #6
            عنوان : سنگفرش هر خیابان از طلاست
            نویسنده:کیم –وو- چونگ
            مترجم : محمد سوری


            برگزیده ایی از کتاب:
            در ميان همه چيزهايي که جواني به همراه دارد مهمترينشان آرزوهاست. مردماني که آرزو و هدف دارند فقر نمي شناسند زيرا شخص به اندازه هدفهايش ثروتمند است .
            آرزو اشخاص را مي سازد و شخصيت او را کنترل مي کند آرزو مانند سکان يک کشتي جهت حرکت را مشخص مي سازد.زندگي بدون اميد و هدف مانند کشتي بدون سکان مي باشد.

            البته يک فرد با اهداف و آرزوهاي غلط همانقدر خطرناک است که شخص بي هدف. جوان بي هدف جوان نيست. تاريخ متعلق به کساني است که در زندگي اميدهاي بزرگ دارند.
            وقتي ديگران شمارش معکوس غير ممکن ها را شروع مي کنند من به شمارش ممکن ها مي پردازم. مهارت و دانش مديريت لازمه هر فعاليت اقتصادي جديد است . کساني که دلشوره پيدا کنند که " ممکن است به نتيجه نرسيم"يا"اگر موفق نشديم چه خاکي بر سرمان بريزيم"صلاحيت ندارند که يک تاجر يا صنعتگر باشند.



            لینک دانلود epub:
            sang.epub - 4shared.com - online file sharing and storage - download

            لینک دانلود PDF:
            sang.pdf - 4shared.com - document sharing - download

            نظر


            • #7
              عنوان: عقاید یک دلقک
              نویسنده : هانریش بل
              مترجم : محمد اسماعیل زاده
              نشر چشمه

              برنده نوبل ادبیات سال 1972


              برگزیده ایی از کتاب:
              اگر بخواهیم یکی از تاثیرگذارترین رمان های قرن بیستم را نام ببریم باید به " عقاید یک دلقک " اشاره کنیم. این کتاب که در ایران توسط محمد اسماعیل زاده ترجمه شده است، درباره دلقکی به نام هانس شینر است که از پنج سال قبل تا کنون در مجامع مذهبی ظاهر می شود و با سخنان طنز آمیز خود، تماشاگران را سرگرم می کند. او فرزند کارخانه دار معروفی است که به ثروت پدر، پشت پا زده و زندگی ساده ای را در پیش گرفته است.
              این داستان در زمان انتشارش با انتقاد های بسیاری مواجه شد اما با گذشت زمان اهمیتی تاریخی پیدا کرد. هاینریش بُل <متفکر و نویسنده آلمانی> یکی از کسانی است که آثارش را می توان انعکاسی از تنهایی و پوچی انسان مدرن نامید . " عقاید یک دلقک " اثری است که در آن، این بازتاب در اوج خویش با فرم به تعامل رسیده و روانکاوی مشکلات روشنفکر و هنرمند جهان مدرن را به صورت کاملا زیرپوستی مورد توجه قرار داده است. بل در این رمان با لحن خطابی خویش، دنیا را هدف می گیرد و در واقع بدین بهانه مخاطب را مورد نقد و خطاب قرار می دهد. کاری که در بسیاری از آثار محتواگرای قرن بیستم شاهد آن هستیم.
              اما ارجاعات درون متنی داستان به همراه شخصیت پردازی های بسیار قوی باعث می شود این خرده روایت ها در یک فرم کلی جای گرفته و به رشته هایی تارعنکبوت وار تبدیل شوند که جدایی حتی یک سطر بدون آسیب به کلیت اثر غیرممکن باشد.



              لینک دانلود ePub part 1:

              Ansichten_eines_Clowns_Part1.epub - 4shared.com - online file sharing and storage - download

              لینک دانلود ePub part 2:

              Ansichten_eines_Clowns_Part2.epub - 4shared.com - online file sharing and storage - download

              لینک دانلود PDF part1 :

              Ansichten eines Clowns Part1.pdf - 4shared.com - document sharing - download

              لینک دانلود PDF part2:

              Ansichten eines Clowns Part2.PDF - 4shared.com - document sharing - download

              نظر


              • #8
                داستانک:

                روایت مداد
                پسری به مادر بزرگش نگاه میکرد که مشغول نوشتن نامه ای بود. سرانجام پرسید
                آیا مشغول نوشتن در مورد کارهایمان هستی؟آیا درباره من مینویسی ؟
                مادربزرگ از نوشتن دست کشید و به نوه اش گفت
                بله دارم در مورد تو می نویسم اما مهمتر از این کلام، مدادی است که در دست دارم امیدوارم وقتی بزرگ شده مانند این مداد باشی .
                پسر با تعجب به مداد نگاه کرد به نظر مداد خاصی نمی آمد .اما این مداد مانند تمام مداد هایی است که تا به حال دیده ام !
                بستگی دارد چطور به چیز ها نگاه کنی این مداد پنج ویژگی دارد که اگر موفق شوی آنها را کسب کنی میتوانی به انسانی تبدیل شوی که همیشه در دنیا آرامش دارد :
                ویژگی اول:تو قادری کارهای بزرگی انجام بدهی اما نباید هیچ وقت فراموش کنی دستی هدایتت می کند.ما این دست را خداوند می نامیم و او همواره ما را طبق اراده اش هدایت میکند
                ویژگی دوم:گاه به گاه باید از نوشتن دست بکشیم و از مداد تراش استفاده بکنیم با این کار مداد کمی رنج می کشد اما پس از آن تیزتر میشود.پس تو هم باید یاد بگیری رنج ها و مشقاتی را تحمل کنی چون ازتو انسان بهتری می سازد
                ویژگی سوم:مدادهمیشه به ما اجازه می دهداز پاک کنی برای پاک کردن هر اشتباهی استفاده کنیم. مفهومش این است که اصلاح کار لزوما امر بدی نیست کمک می کند در مسیر درست باقی بمانیم
                ویژگی چهارم:چوب یا شکل ظاهری مداد مهم نیست بلکه گرافیک داخل آن اهمیت دارد.پس به آنچه همیشه دردرونت رخ می دهد توجه کن
                و سرآنجام ویژگی پنجم:مداد همیشه نشانه ای از خود بر جای می گذارد.تو هم باید بدانی که تمام کارهایت در زندگی از خود نشانه ای بر جای می گذارد.پس سعی کن نسبت به اعمالت هشیار باشی......
                پائلو کوئلو

                نظر


                • #9
                  عنوان: بینایی
                  نویسنده: ژوزه ساراماگو
                  مترجمان : حبیب گوهری راد و بهاره پاریاب


                  خلاصه کتاب:
                  داستان از یک روز بارانی در یک حوزه ی اخذ رأی شروع میشود. بعدازظهر است و هنوز هیچکس برای دادن رأی به حوزه نیامده است. مسئولین حوزه با نگرانی افراد خانواده خود را به حوزه فرا میخوانند، اما گویا کسی قصد رأی دادن ندارد، اما به ناگاه حوزه شلوغ میشود. مردم مصمم و شتابان به حوزه ی رأی گیری می آیند و رأی خود را به صندوق می ریزند. فردای آن روز شمارش آرا آغاز می گردد. نتیجه باورنکردنی است. بیشتر مردم رأی سفید به داخل صندوق ریخته اند و احزاب تنها مقدار کمی از آرا را از آن خود کرده اند. رئیس جمهور و دولت انتخابات را باطل اعلام میکنند و دوباره فراخوان برای انتخابات مجدد میدهند. رئیس جمهور در تلویزیون ظاهر میشود و از مردم میخواهد سرنوشت خود را با رأی دادن رقم بزنند. انتخابات مجدد برگزار میشود، ولی این بار نتیجه بدتر است. تعداد رأی های باطله ی سفید افزایش می یابد. دولت کمیته بررسی تشکیل میدهد. گروههای تفتیش عقاید به کار میافتند. در خیابانها، جلوی افراد را میگیرند و میپرسند: به چه کسی رأی دادی؟ مردم مقاومت میکنند. دولت حرکت های تفتیشی را افزایش میدهد، ولی به نتیجه نمیرسد. دولت شهر را رها میکند و با تمامی افراد وابسته به دولت شبانه از ظهر میگریزند و راههای خروج از شهر را می بیندند و از طریق رادیو سعی در برهم زدن امنیت و آرامش شهر مینمایند، اما اهالی آرامش شهر را کنترل میکنند. وزیر کشور که خود سودای ریاست جمهوری را در سر دارد، شروع به خرابکاری در شهر مینماید. در شهر بمب منفجر میکنند و تقصیرات را به گردن آشوب طلبان می اندازند. شهردار شهر در کنار مردم میماند و به حفظ آرامش شهر کمک میکند. افراد دولت به مرور از بدنه ی آن جدا میشوند و به صف ناراضیان میپیوندند.
                  ...


                  لینک دانلود ePub:
                  http://www.4shared.com/file/7Vsj8EnD..._Best2Fun.html
                  لینک دانلود PDF:
                  4shared - ژوزه ساراماگو - shared folder - free file sharing and storage
                  ویرایش توسط Nejatian : https://i-phone.ir/forums/member/50786-nejatian در ساعت 10-03-2012, 10:11 PM

                  نظر


                  • #10
                    داستانک:

                    در زمان تدریس در دانشگاه پرینستون، دکتر حسابی تصمیم می گیرد سفره ی هفت سینی برای اینشتین و جمعی از بزرگترین دانشمندان دنیا از جمله “بور”، “فرمی”، “شوریندگر” و “دیراگ” و ... بچیند و آن ها را برای سال نو دعوت کند. ... دکتر خودش کارت های دعوت را طراحی می کند و حاشیه ی آن را با گل های نیلوفر که زیر ستون های تخت جمشید هست تزئین می کند و منشا و مفهوم این گلها را هم توضیح می دهد. چون می دانست وقتی ریشه مشخص شود برای طرف مقابل دلدادگی ایجاد می کند. دکتر می گفت: ” برای همه کارت دعوت فرستادم و چون می دانستم اینشتین بدون ویالونش جایی نمی رود تاکید کردم که سازش را هم با خود بیاورد. همه سر وقت آمدند اما اینشتین ۲۰دقیقه دیرتر آمد و گفت چون خواهرم را خیلی دوست دارم خواستم او هم جشن سال نو ایرانیان را ببیند. من فورا یک شمع به شمع های روشن اضافه کردم و برای اینشتین توضیح دادم که ما در آغاز سال نو به تعداد اعضای خانواده شمع روشن می کنیم و این شمع را هم برای خواهر شما اضافه کردم. به هر حال بعد از یک سری صحبت های عمومی اینشتین از من خواست که با دمیدن و خاموش کردن شمع ها جشن را شروع کنم. من در پاسخ او گفتم: ایرانی ها در طول تمدن ۱۰هزار ساله شان حرمت نور و روشنایی را نگه داشته اند و از آن پاسداری کرده اند. برای ما ایرانی ها شمع نماد زندگیست و ما معتقدیم که زندگی در دست خداست و تنها او می تواند این شعله را خاموش کند یا روشن نگه دارد.”

                    اینشتین بعدها برای دکتر حسابی تعریف کرده بود: ” وقتی برمی گشتیم به خواهرم گفتم حالا می فهمم معنی یک تمدن ۱۰هزارساله چیست. ما برای کریسمس به جنگل می رویم درخت قطع می کنیم و بعد با گلهای مصنوعی آن را زینت می دهیم اما وقتی از جشن سال نو ایرانی ها برمی گردیم همه درختها سبزند و در کنار خیابان گل و سبزه روییده است.”
                    بالاخره آقای دکتر جشن نوروز را با خواندن دعای تحویل سال آغاز می کند و بعد این دعا را تحلیل و تفسیر می کند. به گفته ی ایشان همه در آن جلسه از معانی این دعا و معانی ارزشمندی که در تعالیم مذهبی ماست شگفت زده شده بودند. بعد با شیرینی های محلی از مهمانان پذیرایی می کنند و کوک ویلون اینشتین را عوض می کند و یک آهنگ ایرانی می نوازد. همه از این آوا متعجب می شوند و از آقای دکتر توضیح می خواهند. ایشان می گوید موسیقی ایرانی یک فلسفه، یک طرز تفکر و بیان امید و آرزوست. اینشتین از آقای دکتر می خواهد که قطعه ی دیگری بنوازد. پس از پایان این قطعه که عمدأ بلندتر انتخاب شده بود اینشتین که چشمهایش را بسته بود چشم هایش را باز کرد و گفت” دقیقا من هم همین را برداشت کردم ... و بعد بلند شد تا سفره هفت سین را ببیند.

                    آقای دکتر تمام وسایل آزمایشگاه فیزیک را که نام آنها با “س” شروع می شد توی سفره چیده بود و یک تکه چمن هم از باغبان دانشگاه پرینستون گرفته بود. بعد توضیح می دهد که این در واقع هفت چین یعنی ۷ انتخاب بوده است. تنها سبزه با “س” شروع می شود به نشانه ی رویش. ماهی با “م” به نشانه ی جنبش، آینه با “آ” به نشانه ی یکرنگی، شمع با “ش” به نشانه ی فروغ زندگی و … همه متعجب می شوند و اینشتین می گوید آداب و سنن شما چه چیزهایی را از دوستی، احترام و حقوق بشر و حفظ محیط زیست به شما یاد می دهد!
                    یک کاسه آب روی میز گذاشته و یک نارنج داخل آب قرار داده بودند. آقای دکتر برای مهمانان توضیح می دهد که این کاسه ۱۰هزارسال قدمت دارد. آب نشانه ی فضاست و نارنج نشانه ی کره ی زمین است و این بیانگر تعلیق کره زمین در فضاست. اینشتین رنگش می پرد عقب عقب می رود و روی صندلی می افتد و حالش بد می شود. از او می پرسند که چه اتفاقی افتاده؟ می گوید: “ما در مملکت خودمان ۲۰۰ سال پیش دانشمندی داشتیم که وقتی این حرف را زد کلیسا او را به مرگ محکوم کرد اما شما از ۱۰هزار سال پیش این مطلب را به زیبایی به فرزندانتان آموزش می دهید. علم شما کجا و علم ما کجا؟

                    نظر


                    • #11
                      عنوان کتاب : سو و شون
                      نوبسنده : سیمین دانشور


                      درباره کتاب:
                      سووشون نام رمانی ازمرحوم بانو سیمین دانشور، نویسنده نامدار چند دهه گذشته ایران است. نویسنده در این رمان زندگی فئودالی در زمان اشغال ایران از سوی انگلیسیها را به زیبایی به نگارش درآورده است. کاربرد برخی واژه های عامیانه شیرازی در متن گیرایی داستان را صد چندان کرده است.
                      نویسنده کتاب را این چنین اغاز میکند: به یاد دوست ، که جلال زندگیم بود و در سوگش به سو وشون نشستم.
                      خلاصه داستان:
                      زری و یوسف در میهمانی عقدکنان دختر حاکم شرکت می کنند. از ورای چند و چون عروسی خواننده با فضای اجتماعی سالهای ۱۳۲۰ آشنا می شود. سالهایی که انگلیس در فارس نیرو پیاده کرده و جنگ ناخواسته با خود گرسنگی و بیماری آورده است. حاکم دست نشانده با فروش آذوقهٔ مردم به ارتش بیگانه به قحطی دامن می زند. یوسف، خان روشنفکر و متکی به ارزشهای بومی، حاضر به فروش آذوقهٔ مردم به ارتش بیگانه نیست و می خواهد از مردم پشتیبانی کند. اما زری، همچون همه زنان سووشون، حتی چهره های منفی چون عزت الدوله، که هریک به نوعی وجوه گوناگون ستمدیدگی، بی پناهی، ناکامی، فداکاری و تحمل زن ایرانی را به نمایش می گذارد مسالمت جویانه، میکوشد او را آرام کند.

                      دو خان قشقایی، ملک رستم و ملک سهراب خانها که از سوی اشغالگران اغوا شده اند، برای خرید آذوقه نزد یوسف می آیند تا با فروش آن به انگلیسیها اسلحه بخرند و با ارتش ایران بجنگند. اما یوسف قبول نمیکند.

                      از خانه حاکم می آیند تا اسب خسرو، پسر یوسف، را برای دختر حاکم ببرند. عمه خانم، خواهر یوسف، و زری برای پس گرفتن اسب از عزت الدوله کمک می خواهند. رفتن زری به شهر نمایی از چهره شهر درگیر تیفوس، ناامنی و فحشا را در ذهن خواننده به تصویر می کشد. گشتی در دیوانه خانه و زندان ما را با فجایعی که زندگی مردم را سیاه کرده از نزدیک آشنا می کند. زری با سرزنش یوسف درس ایستادگی می گیرد و بزودی با خواسته عزت الدوله مخالفت می کند.

                      عاقبت روزی جسد یوسف را می آورند: اشغالگران این نماد مقاومت را از پای درآورده اند. مرگ یوسف وجود زری را از تردیدها می پیراید و دید او را نسبت به زندگی دگرگون می کند. «می خواستم بچه هایم را با محبت و در محیط آرام بزرگ کنم. اما حالا با کینه بزرگ می کنم.» وقتی دکتر عبدالله خان، پیرمرد آگاه، در گفتگویی به زری میگوید: «بدن آدمیزاد شکننده است، اما هیچ نیرویی در این دنیا، به قدرت نیروی روحی او نمی رسد، به شرطی که اراده و وقوف داشته باشد»، دگرگونی او کامل می شود. «نه یک ستاره، هزار ستاره در ذهنش روشن شد. دیگر می دانست که از هیچکس و هیچ چیز در این دنیا نخواهد ترسید.» سفر درونی زری، در برخوردهای او با جامعه، به آگاهی میانجامد. او که می کوشید در حاشیه رنج های مردم بماند، به میان ماجراها کشانده می شود.

                      بوی عشق و دشتهای زیبای فارس، رمان سیمین دانشور را عطرآگین میکند. زری زنی ایلاتی را به یاد می آورد که برایش از مراسم سووشون (سوگ سیاوش) گفته بود. گویی یوسف، سیاوشی است تنها در محاصره انبوه دشمنان. آخرین فصل رمان، توصیفی قوی از تشییع جنازه یوسف و یکی از مؤثرترین وصفهای حرکت مردم در ادبیات معاصر ایران است. تشییع جنازه به تظاهرات ضداستعماری مردم و درگیری آنان با نیروهای امنیتی مبدل میشود. جنازه یوسف را شبانه به خاک میسپارند و مک ماهون در تسلیتی امیدبخش به زری مینویسد: «گریه نکن خواهرم، در خانه*ات درختی خواهد رویید و درخت*هایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت. و باد پیغام هردرختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درختها از باد خواهند پرسید: در راه که می آمدی سحر را ندیدی؟» روحش شاد.



                      لینک ePub:

                      http://www.4shared.com/file/TzRsUmC5...hoon_book.html
                      لینک فایل PDF :
                      Suvashoon_book.behtarin.com.pdf - 4shared.com - document sharing - download
                      ویرایش توسط Nejatian : https://i-phone.ir/forums/member/50786-nejatian در ساعت 11-03-2012, 06:21 PM

                      نظر


                      • #12
                        داستانک:
                        شعری از جبران خلیل جبران


                        هنگامی که عشق به شما اشارتی کرد، از پی اش بروید،
                        هرچند راهش سخت و ناهموار باشد.
                        هنگامی که بالهایش شما را در بر میگیرد، تسلیمش شوید،
                        گرچه ممکن است تیغ نهفته در میان پرهایش مجروح تان کند.
                        وقتی با شما سخن میگوید باورش کنید،
                        گرچه ممکن است صدای رؤیاهاتان را پراکنده سازد، همان گونه که باد شمال باغ را بی بر میکند.
                        زیرا عشق همانگونه که تاج بر سرتان میگذارد، به صلیبتان میکشد.
                        همان گونه که شما را میپروراند، شاخ و برگ تان را هرس میکند.
                        همان گونه که از قامت تان بالا میرود و نازکترین شاخه هاتان را که در آفتاب میلرزند نوازش میکند، به زمین فرو میرود و ریشه هاتان را که به خاک چسبیده اند می لرزاند.

                        عشق، شما را همچون بافه های گندم برای خود دسته میکند.
                        می کوبدتان تا برهنه تان کند.
                        سپس غربال تان میکند تا از کاه جداتان کند.
                        آسیاب تان میکند تا سپید شوید.
                        ورزتان میدهد تا نرم شوید.
                        آنگاه شما را به آتش مقدس خود می سپارد تا برای ضیافت مقدس خداوند، نانی شوید
                        ویرایش توسط Nejatian : https://i-phone.ir/forums/member/50786-nejatian در ساعت 11-03-2012, 10:41 PM

                        نظر


                        • #13
                          عنوان کتاب: قلعه حیوانات
                          نویسنده: جرج اورول


                          خلاصه کتاب:
                          قلعه حیوانات، با نام اصلی "مزرعه حیوانات" رمان کوتاهی تمثیلی درباره گروهی از حیوانات است که انسانها را از مزرعه ای که در آن زندگی میکنند بیرون میکنند و خود اداره مزرعه را به دست میگیرند، ولی پس از مدتی این حکومت به حکومتی خودکامه با شرایط مشابه قبل تبدیل میشود. این رمان در طول جنگ جهانی دوم نوشته شد و در سال ۱۹۴۵ میلادی منتشر شد، ولی در اواخر دههٔ ۱۹۵۰ میلادی محبوب شد. معروفترین جمله این کتاب «همه حیوانات باهم مساویند، اما برخی مساوی ترند» است در زبان انگلیسی به صورت یک ضرب المثل و جمله کنایه آمیز وارد شده است.
                          در این کتاب هر گروه از حیوانات نقش گروهی از اجتماع را بازی میکنند که دست به انقلابی برای بهبود زندگی خود میزنند اما حاکمانی که اختیار میکنند همانهای میشوند که زندگی آنها را به فنا میکشند

                          اریک آرتور بلر (به انگلیسی: Eric Arthur Blair) با نام مستعار جورج اورول (به انگلیسی: George Orwell) (زادهٔ ۱۹۰۳ - درگذشتهٔ ۱۹۵۰) نویسنده و روزنامه نگار انگلیسی بود. در همان اوان کودکی به همراه خانواده به انگلستان رفت و در جامعهٔ به شدت طبقاتی انگلستان رشد و پرورش یافت.از سال ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۷ در کشور برمه در نیروهای پلیس مشغول شد. جورج اورول برای کسب تجربه مدتی را در بین فقرا،بی خانمانان و کارگران فصلی لندن و پاریس گذراند و بعضی مواقع در ظرفشویی یک هتل کار می*کرد.در این زمان شروع به نوشتن تجربیات خود کرد. بیشتر شهرت او مرهون دو رمان قلعه حیوانات (به انگلیسی: Animal Farm) و هزار و نهصد و هشتاد و چهار است که تحت کنترل درامدن زندگی و حتی افکار مردم را در جهانآینده توصیف میکند میباشد. نوشته های اورول که در نقد مدل حکومت کمونیستی و مدل های مشابه انقلاب توده ای است برای خوانندگان عام نوشته شده. کتاب قلعه حیوانات شاهکار اورول میباشد و نشان از نبوغ و تفکر او در تحلیل تحول دارد.



                          دانلود فایل ePub:
                          http://www.4shared.com/file/hASmIkwC/__online.html

                          دانلود فایل PDF:
                          http://www.4shared.com/office/SmV9rl..._Farmpdf_.html
                          ویرایش توسط Nejatian : https://i-phone.ir/forums/member/50786-nejatian در ساعت 13-03-2012, 09:50 AM

                          نظر


                          • #14
                            داستانک

                            به مناسبت امروز که جشن چهارشنبه سوری برگزار میشه ، خلاصه ایی از تاریخچه و مراسم های متداول در شهرهای مختلف رواینجا نوشتم ، امیدوارم که براتون جالب باشه:

                            چهارشنبه سوري
                            چهارشنبه سوري جشن چهارشنبه سوری به همراه ديگر آيين آن با گوناگوني و زیبایي بسيار و آواز و ترانه های شادی بخش و بزم و پایکوبی در همه سرزمین ایران بزرگ از چند هزار کیلومتری کردستان تا چین برگزار می شود. گستره برگزاری این جشن، نشان از شكوه و پايندگي فرهنگ كهن اين بوم دارد.
                            « واژه جشن از کلمه « یسنه» آمده که ریشه اوستایی دارد و به معنی ستایش کردن است . بنابراین معنی واژه جشن، ستایش و پرستش است . هدف از برگزاری جشن ها در ایران باستان ، ستایش پرودگار ، گردهمایی مردم، سرور و شادی، داد و دهش و بخشش به بینوایان و زیردستان بوده است».
                            سور (sur ) واژه ای پهلوی است که به معنای : مهمانی، بزم، جشن، جشن عروسی آمده است. و " سوری" نیز به معنای : گل سرخ رنگ، رنگ سرخ ، شادی و چیزی که به رنگ سرخ باشد مورد استفاده قرا گرفته است. پس چها رشنبه سوری را می توان یک جشن و شادی دانست که با سرخی همراه است و این سرخی همان آتش است و جشن سوری یا چهارشنبه سوری مراسمی است که مردم در کنار آتش به شادی می پردازند و این شادی نوعی ستایش و سپاس از خداوند است که با پایان دادن به زمستان و تولد بهار و سبزی به آنها زندگی تازه می بخشد.

                            پيشينه و سرچشمه:

                            به باور نيكان ما در پنج روز مانده به پايان سال فروهر مردگان براي سركشي بازماندگان خود به زمين فرود می آيند و در پايان شب سال كه پايان جشن گاهان بارهمسپهمديم است و پسان (بعداً) بازنمود خواهد شد، بر روي بام رفته و فانوسی به لبه بام خود می گذاشتند كه تا بامداد روشن است. سپيده دم بر روی بام می رفتند و آتش افروزی آغاز مي شد كه با نوای اوستا در هم مي آميخت. اين آيين با دميدن نخستين پرتو خورشيد پايان می پذيرفت و نوروز آغاز می شد. گويا آيين آتش افروزی شب جشن چهارشنبه سوری از آتش افروزی زرتشتيان يا ايرانيان باستان در شب پايان سال سرچشمه گرفته شده است ولی آيين آن با آيين شب پايان سال بسيار ديگرگون است.

                            یکی از نوشتارهای کهن که نام جشن چارشنبه *سوری را مي آورد، شاهنامه فردوسی در سرگذشت سیاوش است:
                            در پي جار و جنجال سودابه و تهمتهایی که به سیاوش وارد کرده بود، کيکاووس پادشاه ايران از سياوش توضيح خواست ،سياوش به پدر گفت که پاکدامن است و براي اثبات آن آماده است تا از راهرو آتش عبور کند. سياوش گفت اگر من گناهکار باشم در آتش خواهم سوخت و اگر پاکدامن باشم
                            از آتش عبور خواهم کرد سياوش بيامد به پيش پدر
                            يکي خود و زرين نهاده به سر سياوش بدو گفت انده مدار
                            کزين سان بود گردش روزگار سياوش سپه را بدا نسان بتاخت
                            تو گفتي که اسبش بر آتش بساخت زآتش برون آمد آزاد مرد
                            لبان پر ز خنده برخ همچو ورد چو بخشايش پاک يزدان بود
                            دم آتش و باد يکسان بود سواران لشکر برانگيختند
                            همه دشت پيشش درم ريختند
                            سياوش به تندرستي و چاپکي و چالاکي به همراه اسب سياهش از آتش عبور کرد و تندرست بيرون آمد.
                            يکي شادماني شد اندر جهان ميان کهان و ميان مهان
                            سياوش به پيش جهاندار پاک بيامد بماليد رخ را به خاک
                            که از نفت آن کوه آتش پرست همه کامه دشمنان کرد پست
                            بدو گفت شاه، اي دلير جهان که پاکيزه تخمي و روشن روان
                            چناني که از مادر پارسا بزايد شود بر جهان پادشا
                            سياوش را تنگ در برگرفت زکردار بد پوزش اندر گرفت
                            مي آورد و رامشگران را بخواند همه کام ها با سياوش براند
                            سه روز اندر آن سور مي در کشيد نبد بر در گنج بند و کليد!
                            اين اتفاق و آزمايش عبور از آتش در بهرام شيد (سه شنبه) آخر سال روي داده بود و از چهارشنبه تا ناهيد شيد (جمعه يا آدينه) جشن ملي اعلام شد و در سراسر کشور پهناور ايران به فرمان کيکاووس سورچراني و شادماني برقرار شد. و از آن پس به ياد عبور سرفرازانه سياوش از آتش همواره ايرانيان واپسين شبانه بهرام شيد (سه شنبه شب) را به ياد سياوش و پاکي او با پريدن از روي آتش جشن مي گيرند.

                            برگزاری آيين جشن چهارشنبه سوري:

                            آيين چهارشنبه سوری تنها به آتش افروزی بسنده نمی شود، خانه تکانی پیش از چهارشنبه سوری، خریدن آیینه و کوزه نو، خرید اسپند دانه، چراغانی، فراهم كردن و خوردن آجیل هفت مغز، کوزه شکستن، فال گوش ایستادن، فال کوزه، ریختن آب به گوشه و کنار خانه، به بيابان رفتن در روز چهارشنبه سوری، تخم مرغ شکستن، شال اندازی، كفچه (قاشق) زنی، گره گشایی از بخت دختران با بستن كوپله (قفل) به گردن، نشستن روی چرخ کوزه گری، شکستن گردو، گفتن آرزوها به آب روان، فریاد زدن خواسته ها در چاه كهن، ياري خواستن از "چهارشنبه خاتون"، رنگ کردن خانه با گِل هایی به رنگ آبی و زرد، پختن آش ویژه چهارشنبه سوری و...

                            بوته افروزي
                            در ايران رسم است كه پيش از پريدن آفتاب، هر خانواده بوته هاي خار و گزني را كه از پيش فراهم كرده اند روي بام يا زمين حياط خانه و يا در گذرگاه در سه يا پنج يا هفت «گله» كپه مي كنند. با غروب آفتاب و نيم تاريك شدن آسمان، زن و مرد و پير و جوان گرد هم جمع مي شوند و بوته ها را آتش مي زنند. در اين هنگام از بزرگ تا كوچك هر كدام سه بار از روي بوته هاي افروخته مي پرند، تا مرگ ضعف و زردي ناشي از بيماري و غم و محنت را از خود بزدايند و سلامت و سرخي و شادي به هستي خود ببخشند. مردم در حال پريدن از روي آتش ترانه زیر را می خوانند.
                            زردي من از تو ، سرخي تو از من
                            غم برو شادي بيا ، محنت برو روزي بيا
                            اي شب چهارشنبه ، اي كليه جاردنده ، بده مراد بنده

                            هر خانه زني خاكستر را در خاك انداز جمع مي كند، و آن را از خانه بيرون مي برد و در سر چهار راه، يا در آب روان مي ريزد. در بازگشت به خانه، در خانه را مي كوبد و به ساكنان خانه مي گويد كه از عروسي مي آيد و تندرستي و شادي براي خانواده آورده است.
                            در اين هنگام اهالي خانه در را به رويش مي گشايند. او بدين گونه همراه خود تندرستي و شادي را براي يك سال به درون خانه خود مي برد. ايرانيان عقيده دارند كه با افروختن آتش و سوزاندن بوته و خار فضاي خانه را از موجودات زيانكار مي پالايند و ديو پليدي و ناپاكي را از محيط زيست دور و پاك مي سازند. براي اين كه آتش آلود نشود خاكستر آن را در سر چهارراه يا در آب روان مي ريزند تا باد يا آب آن را با خود ببرد.

                            مراسم كوزه شكني مراسم كوزه شكني
                            مردم پس از آتش افروزي مقداري زغال به نشانه سياه بختي،كمي نمک به نشانه شور چشمي، و يكي سكه دهشاهي به علامت تنگدستی در كوزه اي سفالين مي اندازند و هر يك از افراد خانواده يك بار كوزه را دور سر خود مي چرخاند و آخرين نفر ، كوزه را بر سر بام خانه ميبرد و آن را به كوچه پرتاب مي كند و مي گويد: «درد و بلاي خانه را ريختم به توي كوچه» و باور دارند كه با دور افكندن كوزه، تيره بختي، شور بختي و تنگدستي را از خانه و خانواده دورمیکنند زیرا می گويند که فروهرها از کوزه نو دیدن خواهند کرد و آب پاشيده شده، نشان روشنايی در خانه است. در زمان ساسانیان به جای آب، سکه هایی را درون کوزه می انداختند و آن را از پشت بام به زمین پرتاب می کردند براي اينكه روزی و فزوني برای آنان فرستاده شود

                            قاشق زني
                            آيين كفچه زنی كم و بيش در همه سرزمین های ایران بزرگ برگزار می شود. بدین گونه است که مردم و گاهي کودکان كاسه اي مسين و كفچه را به هم کوبیده و در پشت در پنهان می شوند و خاوند (صاحبخانه) تخم مرغ یا پيشكشي درون کاسه می گذارد. كفچه زنان چه مرد چه زن بيشتر خود را با چادر می پوشانند.

                            كفچه زنی نماد پذيرايی از فروهر*ها است زيرا كه كفچه و كاسه مسين نشانه* خوراك و خوردن بود. ايرانيان باستان برای فروهر*ها بر بام خانه خوراك هاي گوناگون مي*گذاشتند تا از اين ميهمانان تازه رسيده* آسمانی پذيرايی كنند و چون فروهر*ها پنهان و نمي توان ديدشان، كسانی هم كه برای كفچه زنی مي*رفتند، كوشش مي*كردند روی بپوشانند و ناشناس بمانند و چون خوراك و آجيل را ويژه فروهر مي*دانستند و دريافتشان را همايون مي*پنداشتند.

                            آش چهارشنبه سوري
                            خانواده هایی که بیمار یا حاجتی داشتند برای بر آمدن حاجت و بهبود یافتن بیمارشان نذر می گردند و در شب چهار شنبه آخر سال «آش ابودردا»یا «آش بیمار »می پختند و آن را اندکی بیمار می خوراندند و بقیه را هم در میان فقرا پخش می کردند.

                            آجيل چهارشنبه سوري تقسيم آجیل چهار شنبه سوریزنانی که نذر و نیازی می کردند در شب چهار شنبه آخر سال آجیلي از هفت مغز مغز و ميوه خشكك به نماد هفت امشاسپندان درست شده و آن را در سفره چهارشنبه سوری می گذارند تا همه خانواده برای شگون و تندرستی از آن بخورند و امروزه آجیل چهارشنبه سوری جنبه نذری اش را از دست داده و از تنقلات شب چهارشنبه سوری شده است

                            نظر


                            • #15
                              عنوان کتاب : سه تفنگدار
                              نویسنده:الکساندر دوما (پدر)

                              سه تفنگدار رمانی است اثر نویسنده فرانسوی الکساندر دوما. این رمان قهرمانی*ها و دلاوری*های سه تن از تفنگداران لویی سیزدهم به نامهای آتوس، پورتوس، آرامیس و همچنین جوانی دلیر و باهوش به نام دارتن*یان که جز تفنگداران سلطنتی می*شود را روایت می*کند. این چهار با هم پیمان دوستی بستند و در همه مهالک و مخاطرات با یکدیگر بودند. الکسندر دوما در این رمان اشخاص، زندگی و تاریخ قسمتی کوچک از تاریخ فرانسه را با مهارتی خاص به خوانندگان نشان می*دهد.


                              دانلود فایل ePub:
                              3_Tofang_Dar_wWW.epub - 4shared.com - online file sharing and storage - download

                              نظر

                              صبر کنید ..
                              X