اطلاعیه

Collapse
هیچ اطلاعیه ای هنوز ایجاد نشده است .

با کتاب های خوب آشنا شوید

Collapse
این تاپیک بسته شده است
X
این تاپیک مهم علامت‌گذاری شده است.
X
X
 
  • فیلتر
  • زمان
  • نمایش
پاک کردن همه
new posts

  • #16
    عنوان کتاب : شاهنامه

    به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد
    خداوند نام و خداوند جای خداوند روزی ده رهنمای
    خداوند کیوان و گردان سپهر فروزنده ماه و ناهید و مهر
    ز نام و نشان و گمان برترست نگارنده​ی بر شده پیکرست
    به بینندگان آفریننده را نبینی مرنجان دو بیننده را
    نیابد بدو نیز اندیشه راه که او برتر از نام و از جایگاه
    سخن هر چه زین گوهران بگذرد نیابد بدو راه جان و خرد
    خرد گر سخن برگزیند همی همان را گزیند که بیند همی
    ستودن نداند کس او را چو هست میان بندگی را ببایدت بست
    خرد را و جان را همی سنجد اوی در اندیشه​ی سخته کی گنجد اوی
    بدین آلت رای و جان و زبان ستود آفریننده را کی توان
    به هستیش باید که خستو شوی ز گفتار بی​کار یکسو شوی
    پرستنده باشی و جوینده راه به ژرفی به فرمانش کردن نگاه
    توانا بود هر که دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود
    از این پرده برتر سخن​گاه نیست ز هستی مر اندیشه را راه نیست



    لینک دانلود:

    Shahname - Ferdosi By SunMan.rar - 4shared.com - online file sharing and storage - download

    نظر


    • #17
      داستانک

      شیرین ملقب به ام رستم دختر رستم بن شروین از سپهبدان خانان باوند در مازندران و همسر فخرالدوله دیلمی(387ق. ـ 366ق.) که پس از مرگ همسر به پادشاهی رسید او اولین پادشاه زن ایرانی پس از ورود اسلام بود. او بر مازندران و گیلان ، ری ، همدان و اصفهان حکم می راند .
      به او خبر دادند سواری از سوی محمود غزنوی آمده است .

      سلطان محمود در نامه ی خود نوشته بود : باید خطبه و سکه به نام من کنی و خراج فرستی والا جنگ را آماده باشی .
      ام رستم ، به پیک محمود گفت : اگر خواست سرور شما را نپذیرم چه خواهد شد ؟ پیک گفت آنوقت محمود غزنوی سرزمین شما را براستی از آن خود خواهد کرد .
      ام رستم به پیک گفت : که پاسخ مرا همین گونه که می گویم به سرورتان بگویید : در عهد شوهرم همیشه می ترسیدم که محمود با سپاهش بیاید و کشور ما را نابود کند ولی امروز ترسم فرو ریخته است برای اینکه می بینم شخصی مانند محمود غزنوی که می گویند یک سلطانی باهوش و جوانمرد است برروی زنی شمشیر می کشد به سرورتان بگویید اگر میهنم مورد یورش قرار گیرد با شمشیر از او پذیرایی خواهم نمود اگر محمود را شکست دهم تاریخ خواهد نوشت که محمود غزنوی را زن جنگاور کشت و اگر کشته شوم باز تاریخ یک سخن خواهد گفت محمود غزنوی زنی را کشت .
      پاسخ هوشمندانه بانو ام رستم ، سبب شد که محمود تا پایان زندگی خویش از لشکرکشی به ری خودداری کند . ام رستم پادشاه زن ایرانی هشتاد سال زندگی کرد و همواره مردمدار و نیکخو بود .

      نظر


      • #18
        عنوان کتاب : گلستان سعدی

        به درخواست Paj

        چند حکایت از گلستان سعدی:

        محمود سبکتکین در خاک
        5-یکی از ملوک خراسان محمود سبکتکین را بخواب چنان دید که جمله وجود او ریخته بود و خاک شده مگر چشمان او که همچنان در چشم خانه همی گردید و نظر می کرد . سایر حکما از تاویل این فروماندند مگر درویشی که بجای آورد و گفت هنوز نگران است که ملکش با دگرانست .
        بس نامور به زیر زمین دفن کرده اند ///// کز هستیش بروی زمین بر نشان نماند
        وان پیر لاشه را که سپردند زیر گل ///// خاکش چنان بخورد کزو استخوان نماند
        زنده است نام فرخ نوشین روان بخیر ///// گرچه بسی گذشت که نوشین روان نماند
        خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر ///// زان پیشتر که بانگ بر آید فلان نماند

        دروغی مصلحت آمیز به که راستی فتنه انگیز
        6-پادشاهی را شنیدم به کشتن اسیری اشارت کرد . بیچاره در آن حالت نومیدی ملک را دشنام دادن گرفت و سقط گفتن که گفته اند هر که دست از جان بشوید هر چه در دل دارد بگوید .
        وقت ضرورت چو نماند گریز
        دست بگیرد سر شمشیر تیز
        ملک پرسید چه می گوید . یکی از وزرای نیک محضر گفت ای خداوند
        همی گوید : والکاظمین الغیظ والعافین عن الناس
        ملک را رحمت آمد و از سر خون او درگذشت .وزیردیگر که ضد او بود گفت ابنای جنس ما را نشاید در حضرت پادشاهان جز براستی سخن گفتن این ملک را دشنام داد و ناسزا گفت
        ملک روی ازین سخن در هم آمد و گفت : آن دروغ وی پسندیده تر آمد مرا زین راست که تو گفتی که روی آن در مصلحتی بود و بنای این در خبثی و خردمندان گفته اند :
        دروغی مصلحت آمیز به که راستی فتنه انگیز
        هر که شاه آن کند که او گوید
        حیف باشد که جز نکو گوید
        بر طاق ایوان فریدون نبشته بود :
        جهان ای برادر نماند بکس
        دل اندر جهان آفرین بند و بس
        مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت
        که بسیار کس چون تو پرورد و کشت
        چو آهنگ رفتن کند جان پاک
        چه بر تخت مردن چه بر روی خاک



        لینک دانلود epub:
        golestan_2.epub - 4shared.com - online file sharing and storage - download

        لینک دانلود PDF:
        Golestan_Sadi.pdf - 4shared.com - document sharing - download
        ویرایش توسط Nejatian : https://i-phone.ir/forums/member/50786-nejatian در ساعت 16-03-2012, 07:30 PM

        نظر


        • #19
          عنوان کتاب : رویای شبهای خیس - مجموعه شعر
          نویسنده : محسن ربانی


          به پیشنهاد Po0oya

          نمونه ای از اشعار کتاب:

          این چشمهای خیس ، همان چشمهاییست که تو خیره به آن بودی در لحظه دیدار

          میفهمی معنای دلتنگ شدن را ، میفهمی معنی انتظار را ؟

          نه ! دلتنگی آن نیست که مرا اینگونه محکوم به سکوت کرده است

          انتظار آن نیست که اینگونه مرا محکوم به بیقراری کرده است

          خیالی نیست ، من همچنان با خیال تو سر میکنم پس بیخیال….


          دانلود فایل PDF :
          royai-shabhai-khis.pdf - 4shared.com - document sharing - download
          ویرایش توسط Nejatian : https://i-phone.ir/forums/member/50786-nejatian در ساعت 16-03-2012, 07:46 PM

          نظر


          • #20
            عنوان کتاب: مرگ فروشنده
            نوشته آرتور میلر
            ترجمه عطاء الله نوریان


            خلاصه کتاب:
            نمایشنامه مرگ فروشنده نوشته آرتور میلر در سال 1949 جایزه پولیتزر را از آن خود کرد.این نمایشنامه که در ایران به چاپ چهارم رسیده است داستان زندگی مردی است که در دنیای خودش زندگی میکندو نمیتواند با دنیای جدید و به اصطلاح مدرن جامعه آمریکا ارتباط برقرار کند. او مدام به گذشته پناه میبرد و چرایی ناکامی زندگی خود و دو پسرش را در گذشته میجوید. ویلی لومان فروشنده شکست خورده نمایشنامه در تضاد و تناقض بسیار به سرذ میبرد میان آرزوهای او و واقعیت فاصله بسیار است .او می پندارد که پسرانش افراد موفقی هستند در حالی که بیف پسر بزرگ او شغلی ندارد و در مقابل ناکامی هایش دست به دزدی میزند. گرچه احتیاجی به اشیایی که میدزدد ندارد و این کار تنها واکنشیست به سر خوردگیهایش. هپی پسر کوچکتر ویلی لومان وضع بهتری از بیف دارد اما او هم آدمی بلند پرواز است و از زندگیش راضی نیست و سرخوردگی هایش را با وقت گذرانی با نامزدهای همکارانش سپری میکند.
            اجرای این نمایش در ممالک مختلف با استقبال میلیونها تماشاچی روبرو شد.



            لینک دانلود ePub:
            http://www.4shared.com/file/NMUijCUV...ooshandeh.html

            لینک دانلود PDF:
            Marg Frooshandeh.pdf - 4shared.com - document sharing - download
            ویرایش توسط Nejatian : https://i-phone.ir/forums/member/50786-nejatian در ساعت 17-03-2012, 12:45 PM

            نظر


            • #21
              نوروز و آیینهای آن

              نوروز برابر با یکم فروردین ماه (روزشمار خورشیدی)، جشن آغاز سال و یکی از کهن ترین جشنهای به جا مانده از دوران باستان است. خاستگاه نوروز در ایران باستان می باشدو هنوز مردم مناطق مختلف فلات ایران نوروز را جشن میگیرند. امروزه زمان برگزاری نوروز، در آغاز فصل بهار است. نوروز در ایران و افغانستان آغاز سال نو محسوب میشود و در برخی دیگر از کشورها تعطیل رسمی است.

              بنا به پیشنهاد جمهوری آذربایجان، مجمع عمومی سازمان ملل در نشست ۴ اسفند ۱۳۸۸ (۲۳ فوریه ۲۰۱۰) ۲۱ ماه مارس را به*عنوان روز جهانی عید نوروز، با ریشهٔ ایرانی به رسمیت شناخت و آن را در تقویم خود جای داد. در متن به تصویب رسیده در مجمع عمومی سازمان ملل، نوروز، جشنی با ریشه ایرانی که قدمتی بیش از ۳ هزار سال دارد و امروزه بیش از ۳۰۰ میلیون نفر آن را جشن میگیرند توصیف شده است.

              پیشینه

              منشأ و زمان پیدایش نوروز، به درستی معلوم نیست. در برخی از متنهای کهن ایران ازجمله شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری، جمشید و در برخی دیگر از متنها، کیومرث به عنوان پایه گذار نوروز معرفی شده است. پدید آوری نوروز در شاهنامه، بدین گونه روایت شده است که جمشید در حال گذشتن از آذربایجان، دستور داد تا در آنجا برای او تختی بگذارند و خودش با تاجی زرین بر روی تخت نشست. با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آن روز را روز نو نامیدند.
              گویندگان ایرانی از دیرباز تاکنون در وصف نوروز و جشن فروردین که همراه مواهب گرانبهای طبیعت و هنگام تجدید عهد نشاط و شادمانی است، داد سخن داده اند.حافظ در غزلی اشاره میکند :
              ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
              از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی

              چو گل گر خرده ای داری خدا را صرف عشرت کن
              که قارون را غلطها داد سودای زراندوزی

              ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعلست
              که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی

              به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
              به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی

              جغرافیای جشن نوروز

              منطقه*ای که در آن جشن نوروز برگزار می*شد، امروزه شامل چند کشور می شود و همچنان در این کشورها جشن گرفته می*شود. برخی آیینهای نوروز در این کشورها با هم متفاوت اند. مثلاً در افغانستان سفره هفت میوه میچینند؛ اما در ایران سفره هفت سین می اندازند.جغرافیای نوروز با نام نوروز یا مشابه آن، سراسر خاورمیانه، بالکان، قزاقستان، تاتارستان، در آسیای میانه چین غربی (ترکستان چین)، سودان، زنگبار، در آسیای کوچک سراسر قفقاز تا آستراخان و نیز آمریکای شمالی، هندوستان، پاکستان، بنگلادش، بوتان، نپال و تبت را شامل میشود.
              همچنین کشورهایی مانند مصر و چین جزو سرزمینهایی نیستند که در آنها نوروز جشن گرفته میشد، اما امروزه جشن*هایی مشابه جشن نوروز در این کشورها برگزار میشود.

              در تاریخ ۳۰ مارس ۲۰۰۹ (۱۰ فروردین ۱۳۸۸)، پارلمان فدرال کانادا، اولین روز بهار هر سال را به عنوان نوروز (Nowruz Day)، عید ملی ایرانیان و بسیاری اقوام دیگر نامگذاری کرد.در تاریخ ۲۴ فوریه ۲۰۱۰ سازمان ملل متحد با تصویب یک قطعنامه در مقر سازمان در نیویورک، عید نوروز را به عنوان روز بین*المللی نوروز و فرهنگ صلح در جهان به رسمیت شناخت.

              غذاهای نوروزی

              یکی از متداول ترین غذاهایی که به مناسبت نوروز پخته میشود، سمنو (سمنک، سومنک، سوملک، سمنی، سمنه) است. این غذا با استفاده از جوانه گندم تهیه میشود. در بیشتر کشورهایی که نوروز را جشن میگیرند، این غذا طبخ میشود. در برخی از کشورها، پختن این غذا با آیینهای خاصی همراه است. زنان و دختران در مناطق مختلف ایران، افغانستان، تاجیکستان ، ترکمنستان و ازبکستان سمنو را به صورت دسته جمعی و گاه در طول شب میپزند و درهنگام پختن آن سرودهای مخصوصی میخوانند. برای نمونه در افغانستان در یکی از مشهورترین ترانه ها، این بیت به تکرار خوانده میشود:

              سمنک در جوش ما کفچه زنیم

              دیگران در خواب ما دف چه زنیم
              پختن غذاهای دیگر نیز در نوروز مرسوم است. به طور مثال در بخشهایی از ایران؛ سبزی پلو با ماهی در شب عید، در افغانستان سبزی چلو با ماهی, در ترکمنستان؛ نوروزبامه ، در قزاقستان؛ اویقی آشار در بخارا؛ انواع سمبوسه پخته میشود. به طور کلی پختن غذاهای نوروزی در هر منطقه ای که نوروز جشن گرفته میشود مرسوم است و هر منطقه ای غذاها و شیرینیهای مخصوص به خود را دارد.

              سال نو و نوروز بر همه شما عزیزان مبارک

              نظر


              • #22
                عنوان کتاب: دیوان اشعار شاملو

                خلاصه کتاب:

                مجموعه کاملی از اشعار 16 دفتر شاملو از تاریخ 1323 تا 1378 ، به مدت 55 سال فعالیت هنری. این شانزده دفتر عبارتند از: آهن ها و احساس، 23، قطع نامه، هوای تازه، باغ آینه، لحظه ها و همیشه، آیدا در آینه،ققنوس در باران، مرثیه های خاک، شکفتن در مه، ابراهیم در آتش، دشنه در دیس، ترانه های کوچک غربت، مدایح بی صله، در آستانه، حدیث بی قراری ماهان .

                شعر میعاد

                در فراسویِ مرزهای تنت تو را دوست می دارم.

                آینه ها و شب پره های مشتاق را به من بده
                روشنی و شراب را
                آسمانِ بلند و کمانِ گشاده ی پُل

                پرنده ها و قوس و قزح را به من بده
                و راهِ آخرین را
                در پرده یی که می زنی مکرر کن.

                در فراسوی مرزهای تنم
                تو را دوست می دارم.

                در آن دوردستِ بعید
                که رسالتِ اندامها پایان می پذیرد
                و شعله و شورِ تپشها و خواهشها
                به تمامی
                فرومینشیند
                و هر معنا قالبِ لفظ را وامیگذارد
                چنان چون روحی
                که جسد را در پایانِ سفر،
                تا به هجومِ کرکسهایِ پایانش وانهد...

                در فراسوهای عشق
                تو را دوست میدارم
                در فراسوهای پرده و رنگ.

                در فراسوهای پیکرهایِمان
                با من وعده ی دیداری بده.

                اردیبهشتِ ۱۳۴۳



                لینک دانلود PDF:
                DIVAN_SHAMLOO.pdf - 4shared.com - document sharing - download
                ویرایش توسط Nejatian : https://i-phone.ir/forums/member/50786-nejatian در ساعت 21-03-2012, 11:02 AM

                نظر


                • #23
                  شب آرامی بود
                  می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
                  زندگی یعنی چه؟
                  مادرم سینی چایی در دست
                  گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
                  خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
                  لب پاشویه نشست
                  پدرم دفتر شعری آورد، تکيه بر پشتی داد
                  شعر زیبایی خواند، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
                  :با خودم می گفتم
                  زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
                  زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
                  رود دنیا جاریست
                  زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
                  وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
                  دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
                  !!!هیچ
                  زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
                  شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
                  شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
                  زندگی درک همین اکنون است
                  زندگی شوق رسیدن به همان
                  فردایی است، که نخواهد آمد
                  تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
                  ظرف امروز، پر از بودن توست
                  شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
                  آخرین فرصت همراهی با، امید است
                  زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
                  به جا می ماند

                  زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ
                  زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
                  زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
                  زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
                  زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
                  زندگی، فهم نفهمیدن هاست
                  زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
                  تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
                  آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
                  فرصت بازی این پنجره را دریابیم
                  در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
                  پرده از ساحت دل برگیریم
                  رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
                  زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
                  وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
                  زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
                  چای مادر، که مرا گرم نمود
                  نان خواهر، که به ماهی ها داد
                  زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
                  زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
                  زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
                  لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
                  من دلم می خواهد
                  قدر این خاطره را دریابیم.
                  سهراب سپهری

                  نظر


                  • #24
                    عنوان کتاب : بار هستی
                    نویسنده : میلان کوندرا
                    مترجم : دکتر پرویز همایون فر


                    بار هستی نام رمانی از میلان کوندرا است که در سال ۱۹۸۴ نوشته شده*است. این کتاب که در سال ۱۹۶۸ در پراگ در دورهٔ زمانی موسوم به بهار پراگ می*گذرد، با مفاهیم فلسفی فراوانی سر و کار دارد. ترجمه لغوی نام اصلی آن سَبُکیِ تحمل*ناپذیر هستی است.
                    بار هستی ( یا سبکی تحمل ناپذیر هستی ) را شاید بتوان مشهورترین اثر میلان کوندرا دانست این کتاب در ایران هفده بار به چاپ رسیده است . بار هستی تفکر و کاوش درباره زندگی انسان و فاجعه تنهایی او در جهان است .
                    کوندرا مفاهیم فلسفی را در قالب رمان به نحوی مطرح می کند که خواننده کمتر متوجه این قضیه می شود آثار او از آن دست آثاری است که به واقع هیچ قسمت از کتاب را نمی توان حذف کرد . نویسنده داستان را به شکل غیر خطی روایت می کند و در بسیاری از مواقع مستقیما وارد داستان شده و با خواننده رو در رو صحبت می کند و تمام اینها به هیچ وجه آزار دهنده نیست . این کتاب را می توان بارها و بارها خواند و هر بار مطالبی جدید را کشف کرد.
                    چگونه بار هستی را به دوش می کشیم؟ آیا «سنگینی» بار هول انگیز و «سبکی» آن دلپذیر است؟ ...
                    برداشت فلسفی و زبان نافذ کتاب، از همان آغاز خواننده را با مسائل بنیادی هستی بشر روبرو می کند و به تفکر وا می دارد ...
                    اگرچه شخصیت های کتاب واقعی نیستند، از انسان های واقعی، بهتر درک و احساس می شوند. کوندرا در توصیف قهرمانان خود می نویسد:

                    «شخصیت های رمانی که نوشته ام، امکانات خود من هستند که تحقق نیافته اند. بدین سبب تمام آنان را هم دوست دارم و هم هراسانم می کنند آنان هر کدام از مرزی گذر کرده اند که من فقط آن را دور زده ام. آن چه مرا مجذوب می کند، مرزی است که از آن گذشته ام- مرزی که فراسوی آن خویشتن من وجود ندارد.»
                    کلودروا نویسنده ی مشهور فرانسوی، رمان کوندرا را «کتابی عظیم» توصیف می کند که چشم به آینده ی بشر دارد و می نویسد:

                    «در بهشت رمان نویسان بزرگ، هنری جیمز- با اندکی حسادت- رمان همکار چک را ورق می زند و سر را به علامت تأئید تکان می دهد.»



                    لینک دانلود ePub:
                    bar_hasti.epub - 4shared.com - online file sharing and storage - download

                    لینک دانلود PDF:
                    bar_hasti.pdf - 4shared.com - document sharing - download

                    نظر


                    • #25
                      عنوان کتاب : مدخلی انسان*شناسانه بر فلسفه علم ( در مرحله انتشار)
                      تألیف آرش رستگار


                      خلاصه کتاب :

                      در این کتاب ، دیدگاههای " کنفوسیوس ، ارسطو ، زرتشت ، بودا ...مارکس و داروین" و بسیاری دیگر از بزرگان فلسفه و حکمت در خصوص انسان و علوم مرتبط با وی نگاشته شده است.

                      لینک دانلود PDF:
                      falsafeh.pdf - 4shared.com - document sharing - download

                      نظر


                      • #26
                        در اوج آگاهی، آدمی خود را زندانی چهار “زندگی” می­یابد: “طبیعت”، “تاریخ”، “جامعه”، و “خویش”! و سخن گفتن از “معانی و عواطف” و “دردها و نیازها” ی آدمی است، که در هر یک از این چهار زندگیش، بر گونه ایست: گاه در “هستی” سخن می­گوید، سخنش فلسفه است، گاه در تاریخ و سخنش انسان است؛ گاه در جامعه و سخنش سیاست و گاه در خویشتن و سخنش شعر.

                        مرحوم دکتر شریعنی

                        نظر


                        • #27
                          نام کتاب : پرندگان مرده
                          نویسنده : گابریل گارسیا مارکز
                          مترجم : احمد گلشیری


                          خلاصه کتاب:
                          کتاب پرندگان مرده مجموعه داستان های کوتاه گابریل گارسیا مارکز می باشد.در این مجموعه ۱۸ داستان کوتاه گنجانده شده است. داستانها اغلب به سبک رئالیسم جادویی نوشته شده اند و ریشه اغلب آنها را میتوان در رمان صد سال تنهایی این نویسنده بزرگ یافت.



                          لینک دانلود ePub:
                          parandegane_mordeh.epub - 4shared.com - online file sharing and storage - download

                          نظر


                          • #28
                            کوتاه ولی خواندنی:

                            نامه ی ویکتور هوگو به فرزندش
                            قبل از هر چیز برایت آرزو میکنم که عاشق شوی ،
                            و اگر هستی ، کسی هم به تو عشق بورزد ،
                            و اگر اینگونه نیست ، تنهاییت کوتاه باشد ،
                            و پس از تنهاییت ، نفرت از کسی نیابی.
                            آرزومندم که اینگونه پیش نیاید ........
                            اما اگر پیش آمد ، بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی.
                            برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی ،
                            از جمله دوستان بد و ناپایدار
                            برخی نادوست و برخی دوستدار
                            که دست کم یکی در میانشان بی تردید مورد اعتمادت باشد .
                            و چون زندگی بدین گونه است ،
                            برایت آرزو مندم که دشمن نیز داشته باشی
                            نه کم و نه زیاد ... درست به اندازه ،
                            تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قراردهند ،
                            که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد تا که زیاده به خود غره نشوی
                            و نیز آرزو مندم مفید فایده باشی ، نه خیلی غیر ضروری
                            تا در لحظات سخت ،
                            وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است،
                            همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرپا نگاه دارد .
                            همچنین برایت آرزومندم صبور باشی ،
                            نه با کسانی که اشتباهات کوچک میکنند
                            چون این کار ساده ای است ،
                            بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میکنند
                            و با کاربرد درست صبوریت برای دیگران نمونه شوی.
                            و امیدوارم اگر جوان هستی ،
                            خیلی به تعجیل ، رسیده نشوی
                            و اگر رسیده ای ، به جوان نمائی اصرار نورزی ،
                            و اگر پیری ،تسلیم نا امیدی نشوی.
                            چرا که هر سنی خوشی و ناخوشی خودش را دارد و لازم است
                            بگذاریم در ما جریان یابد.
                            امیدوارم سگی را نوازش کنی ، به پرنده ای دانه بدهی و به آواز یک
                            سهره گوش کنی ، وقتی که آوای سحرگاهیش را سر میدهد
                            چراکه به این طریق ، احساس زیبایی خواهی یافت
                            به رایگان.
                            امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی
                            هر چند خرد بوده باشد و با روییدنش همراه شوی ،
                            تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.
                            به علاوه امیدوارم پول داشته باشی ، زیرا در عمل به آن نیازمندی
                            و سالی یکبار پولت را جلو رویت بگذاری و بگویی :
                            " این مال من است " ،
                            فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان ارباب دیگری است !
                            و در پایان ، اگر مرد باشی ،آرزومندم زن خوبی داشته باشی
                            و اگر زنی ، شوهر خوبی داشته باشی ،
                            که اگر فردا خسته باشید ، یا پس فردا شادمان ،
                            باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیآغازید
                            اگر همه اینها که گفتم برایت فراهم شد ،
                            دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم ...،

                            نظر


                            • #29
                              عنوان کتاب : قمار عاشقانه

                              نویسنده : عبدالکریم سروش


                              خلاصه کتاب:

                              خنک آن قماربازی که بباخت آن‏چه بودش
                              بـنـماند هـیـچـش الاّ هـوس قـمـار دیـگـر

                              این کتاب، شرح جهش جانانه و جنون‏آمیز جوانمردی است که پیش از آن که صبح معرفت از مشرق سرّش بردمد و «شمس» عشق در افق اقبالش طالع شود، زاهدی با ترس، سجاده‏نشینی باوقار، شیخی زیرک، مرده‏ای گریان، و شمع جمع منبلان بود و وقتی در چنگال «شیخ‏گیر» افتاد و دولت عشق را نصیب برد، زنده‏ای خندان، عاشقی پرّان، یوسفی یوسف زاینده، و آفتابی بی‏سایه شد و این همه را وام‏دار آن بود که دلیرانه و کریمانه و فارغ از بندگی و سلطنت و شریعت و ملت، تن به قضای عشق داد و پا در قماری عاشقانه نهاد و سرخوش از باختن و فارغ از بردن، خان‏ومان خود را به سیل تند عشق سپرد و دیوانه‏ی عشق دیوانه و امّاره‏ی نفس امّاره گشت و فرعون‏وار نه به سوی نیل، بل خلیل‏وار به جانب آتش رفت تا عاقبت ناسوتش در حرم لاهوت نشست و فروخته‏هایش نیکوتر خریده شد و نازکی‏هایش سر از فربهی برون آورد و اسب تجربه‏اش گنبدی کرد و از گردون درگذشت و سینه‏ی جوانمردش شراب‏خانه‏ی عالم گشت.

                              داستان این قمار شنیدنی و خاطرنواز، که در مواضع مختلف این کتاب، به مناسبت‏های مختلف مکرر شده است، چون قند مکرر، ذائقه‏ی خرد را شیرین می‏کند و ملال خاطر نمی‏افزاید و به پرسشی سترگ در باب شخصیتی سترگ، پاسخی درخور می‏دهد.
                              امّا علاوه بر آن داستان، نکته‏های چند دیگر، که صاحب آن قلم در طی دوران بلند و خجسته‏ی تعلم از خداوندگار مثنوی آموخته و به مناسبت‏های گوناگون در خطابه‏های خود با مستمعان درمیان نهاده (از قصه‏ی تأویل گرفته تا رأی مولانا در باب شهادت حسین بن علی و ماجرای موسی و شبان و مجادله‏ی ابلیس و معاویه) از ساکنان این سفینه‏اند.



                              لینک دانلود PDF:
                              QomarAsheqneh.pdf - 4shared.com - document sharing - download

                              نظر


                              • #30
                                در آغاز هیچ نبود.کلمه بود وآن کلمه خدا بود.

                                وکلمه بی زبانی که بخواندش و بی اندیشه ایی که بداندش چگونه می تواند بود؟وخدا یکی بود وجز خدا هیچ نبود.با نبودن چگونه می توان بودن؟
                                وخدا بود و با او عدم.وعدم گوش نداشت.حرفهایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود نمی گوییم وحرفهایی هست برای نگفتن.حرفهایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمیارند.حرفهایی شگفت.زیبا واهورایی همین هایند.وسرمایه ماورایی هر کسی به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد.حرف های بیتاب و طاقت فرساکه همچون زبانه های آتشند و کلماتش هر یک انفجاری را به بند کشیده اند.کلماتی که پاره های بودن آدمی اند...
                                اینان هماره در جستجوی مخاطب خویشند.اگر یافتند یافته می شوند...و....در صمیم وجدان او آرام می گیرند واگر مخاطب خویش را نیافتند نیستند.واگر او را گم کردند.روح را از درون به آتش می کشند و در دمادم حریق های دهشتناک عذاب بر می افروزند وخدا برای نگفتن حرفه های بسیار داشت که در بیکرانگی دلش موج می زد وبیقرارش می کرد وعدم چگونه می توانست مخاطب او باشد؟

                                هر کسی گمشده ایی دارد.و خدا گمشده ایی داشت.هر کسی دو تاست وخدا یکی بود.هر کسی به اندازه ایی که احساسش می کنند هست.هر کسی را نه بدانگونه که هست احساس می کنند.بدانگونه که احساسش می کنند هست.
                                انسان یک لفظ است که بر زبان آشنا می گذرد وبودن خویش را از زبان دوست می شنود...،

                                سرود آفرینش - دکتر شریعتی.

                                نظر

                                صبر کنید ..
                                X